مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

[ سناریو شماره ۳]

پارت
(سلامممممم چطوریددددد حس میکنم به بوی گوه مدرسه حساسیت پیدا کردم.....خب این سناریو پایانش ممکنه بد باشه...پس اگه یه وقت بد بود نویسنده رو بکشید)

*وقتی دستش صورت ایزوکو را لمس کرد و صورت ایزوکو را در دستانش گرفت و به خودش نزدیک کرد*

~کاتسوکی در ذهن~
لعنتی.....چرا متوجه نشدم که چقدر خو- صبر کن دارم چی میگم؟ دیوونه شدم؟تچ

*که ناگهان ایزوکو چشمانش را باز کرد و از جا پرید*

ایزوکو: یا جد آلمایت!!! کاچان!!!

*کاتسوکی هم با فریادی که ایزوکو زد از جا پرید*

ایزوکو: کاچان!!! داشتی چیکار میکردی!!! *سرخ*

کاتسوکی: هیچی....فقط خفه شو!!!

رانتده: کر شدم.....آروم باشید....تا دو دقیقه با هم تنهاتون میزارن عین سگ و گربه میوفتین به جون هم....

*ایزوکو جایی را که کاتسوکی دستانش را روی صورتش گذاشته بود گذاشت و با نگاهی پر از کینه به کاتسوکی خیره شد*

کاتسوکی: اسکلی؟ اینجور نگا-

*ماشین روی یه چاله رفت که باعث شد کاتسوکی تعادلش را از دست بدهد و روی ایزوکو افتاد*
موقعیت: دو تا کف دست کاتسوکی در دو طرف سر ایزوکو قرار داشت....زانوی کاتسوکی طوری روی پاهای ایزوکو بود که انگار ایزوکو را قفل کرده است و صورت هایشان بسیار بهم نزدیک بود...
(یاح یاحححح تا حالا سناریو های مت صحنه نداشته بود.....فکر کردین بچه مثبتم؟😂)

*هردو سرخ شده بودند حتی راننده (خب به تو چه اصلا)

راننده: از قدیم گفتن زن و شوهر دعوا کنن احمقا هم باور کنن....بابا باریکلاااااه!!! (لطفا بزنید اسلاید بعد که کلمه ی اخر راننده رو بهتر تصور کنید!)

*با این حرف راننده هر دو بیشتر سرخ شدن ایزوکو عین گوجه سرخ شده بود و با وجود کک و مک های صورتش انگار توت فرنگی بود و کاتسوکی این را یه زره بامزه یافت اما در دلش به خودش سیلی زد*
که ناگهان....

*ساعت باکوگو هشدار داد*
ساعت باکوگو: هشدار!! سطح ضربان قلب شما بالاست!!! هشدار!!! ضربان قلب شما ۱۵۳ در ثانیه است!!! هشدار!!!
(به همون اندازه که بلدم صحنه های قشنگ درست کنم به همون اندازه هم میتونم برینم بش)

کاتسوکی: لعنتییییی ( یاح یاححح لو رفتییی)

*کاتسوکی سرخ شدکه ایزوکو اون رو از خودش هلش داد و باکوگو توانست کمی آرام شود*

کاتسوکی: خو درست رانندگی کن لعنتی!

*انقدر عصبانی بود که ساعتش را از مچ دستش در اورد و از شیشه ی پنجره ی ماشین به بیرون پرتاب کرد*

ایزوکو: تو چه مرگته آخه!!!! من کل زندگیم رو هم بفروشم نمیتونم یه ساعت مثل اون بخرم....بعد تو پرتش کردی بیرون؟!!!

کاتسوکی : خیلی زر مفت میزنی هااا!!!

یه skip امون نشه؟
👉🟣skip
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
*دو ساعت بعد دعوا بلاخره رو به اتمام بود*

کاتسوکی: خیلی گوه میخوری!!

ایزوکو: بس کن!!! خیلی داری بهم توهین میکنی!!!

کاتسوکی : به-

راننده: خفه شید دیگه!!+ رسیدیم اردوگاه!!

پایان پارت
دیدگاه ها (۳۵)

خب سلاممم امیدوارم چطورتون عالییی باشههههخب.....ممکنه یه چند...

ماه خونین رو خو همتون یادتونه....این عکسارو ایرانیا گرفتن خد...

😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭بچه ها این پوستر مال خود انیمه اس😭😭😭😭😭😭 قلبممم❤️‍...

شادی؟:(

{سناریو شماره 3}

[سناریو شماره ۴]

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط